شش ماهگي
دو روز مانده به شش ماهه شدنش . حجم اين عاشقي روز به روز بزرگتر ميشود ، تسخيرم ميكند ، جايي براي نفس كشيدنم باقي نمانده ! بايد چاره اي باشد از اين همه عاشقي ! الان خوابيده و در پانسيون طبقه دوم خانه بهداشت ساوه تنها صداي تيك تاك ساعت شنيده ميشود اگر اين صدا هم نبود فكر ميكردم با خوابيدن پسرك حتي زمان هم خوابيده. عادت خوابيدنش عوض شده تا يك ماه پيش خودم را ميكشتم به پهلو نميخوابيد اما الان تا به پشت بگذارمش خودش مي گردد به پهلو ان هم به همان سمتي كه من باشم . فكر ميكنيد چه ذوقي ميكنم وقتي پسركم غرق خواب به سويم ميچرخد! ميتوانم از خوشي بميرم! پسرم بزرگ شده و بسيار پر جنب و جوش . لحظه اي قرار ندارد باغلت هاي مكررش از اين سر به ان سر خانه ميرود ....
نویسنده :
ناهيد
16:29