آرادآراد، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره
آوینآوین، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

مادرانه ای برای پسرم

جِِِِِِیـــــــــغ !

1393/1/18 13:45
نویسنده : ناهيد
217 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزی هست که یاد گرفته جِیـــــغ بزند آن هم چه جیغ هایی کاملا بنفش . آدم فکر میکنه بچه چه دردی میکشه که چنین جیغی میزنه !

 آراد تمام اوقات بیداری من رو به خودش اختصاص میده . حتی ثانیه ای نمیتونه تنها بمونه ، تا تنها بمونه اول لب  ورمی چینه بعد نغ میزنه بعد هم گریه . هر کی هم منو میبینه بهم مژده میده که الان روز خوبت هست فردا که راه بیفته  دیگه به هیچ کاری نمیرسی ، آخه من همین الان هم به هیچ کاری نمیرسم بابا ! من موهام رو هم تو وقت اضافه شونه میکنم . حمام که نگو اگر سهیل خونه نباشه که امکان داره سه روز حمام نرم . حالا چه طور قرارهه بعد از راه رفتن دهنم صاف شه خدا میدونه .

سهیل انتفاد میکنه که من تحمل گریه های آراد رو ندارم و عصبی میشم و رفتارم منطقی نیست . شاید واقعا همینطوره ولی یه چشمه اش رو گوش کنید .

داریم از اصفهان میام تهران . از بیست کیلومتر مونده به قم آراد از خواب بیدار میشه و گریه ، گریه ، گریه . تمام مدت هم من تو بغلم دارم تکونش میدم ، با هاش حرف میزنم سعی میکنم بخندونمش ! ولی نخیر . به سهیل میگم مهتاب نگه داره عوضش کنم شاید کثیف کرده ناراحته .

به محض اینکه ماشین می ایسته پسرک آروم میشه ، عوضش میکنم شروع میکنه به خنده و فکر میکنیم همه چیز رو براهه و راه می افتیم و دوباره جیغ ، جیغ و جیــــــــــــغ به سهیل میگم بچه داره هلاک میشه یه جا نگه دار ! دقیقا به خاطر همین جمله نتیجه میگیریم من در برابر گریه های آراد دست و پام رو گم میکنم . نمیگم گریه های آراد برام اوقات فرح انگیزی رو ایجاد میکنه اما دلم میخواد بدونم بقیه مادر ها در این مواقع چی کار میکنن.

 

پی نوشت :

هوا انقدر سرد بود که نمیشد نگه داریم و آراد رو ببریم بیرون ماشین نهایتا مسیرمون رو کج کردیم رفتیم فرودگاه امام به محض توقف ماشین آراد آروم شد تو فرودگاه یه بیست دقیقه ای بغلش کردیم و قدم زدیم کلی با یه بچه نه ماهه تو فرودگاه آغون آغون کرد و دست پا تکون داد و تا سوار ماشین شدیم برگردیم دوباره شروع کرد به گریه تا خود تهران گریه کرد فقط وسطاش یه جرعه شیر می خورد که گلوش تازه شه . نهایتا تهران که رسیدیم از گریه خسته شد و خوابید .

آخر شب هم با انتقادات طولانی آقای همسر مواجه شدم که تو در برابر گریه های آراد دست پاچه و عصبی میشی ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عاطفه مامان ستیا
19 فروردین 93 21:55
الهییییییییی میفهمم خیلی سخته و تو کاملا حق داری که حتی از این وضع خسته باشی وحتی یه کم هم دلگیر ولی اکثر بچه ها تو ماشین خیلی آروم هستن و میخوابن حتی ستیا که به خاطر کولیک خیلی گریه میکرد در بدترین شرایط هم تو ماشین آروم میشد و میخوابید ولی مثل اینکه آراد جون برعکسهههه....
ناهيد
پاسخ
عاطفه عزيزم مرسي از همدرديت آراد معمولا تو ماشين خوب ميخوابه ولي فكر ميكنم اين دفعه طولاني بودن مسير خسته آش كرده بود هر چه بود خيلي گريه كرد
شیما مامان کژال
23 فروردین 93 2:42
به به!!!می بینم که تو این موارد بهم شبیهیمکژالم بعضی وقتا اینجوری میشه و خیلیم سخته درکت میکنم
ناهيد
پاسخ
پس مي دوني كه چي ميكشم