چشمهایت
همون لحظه اولی که آراد رو در آغوش گرفتم از شباهت بی اندازه اش به برادر بزرگترم در حیرت شدم ، البته باید یاد آوری کنم که من و برادر بزرگم خیلی خیلی خواهر برادریم حد اقل چشم و ابرومون از یه جا کپی و پیست شده ، ولی این مساله اصلا برام مهم نبود هر چقدر آراد به سهیل شبیه تر باشد من خوشحال ترم ، سهیل اون مردی است که من عاشقش شدم مردی است که من عاشقانه انتخابش کردم و عاشقانه برایش صبر کردم ، و در تمام روز های بارداریم آرزو کردم پسری داشته باشم چون پدرش ! با این حال همین جمعه پیش ، وقتی آنجا بودیم و سهیل هم رفته بود خرید های هفتگی رو انجام بده. نمیدونم چندمین بار رو به آراد تاکید کرد " - خیلی دوست دارم چون فقط شبیه باباتی! " یه حالی شدم . مثل همیشه سکوت کردم و به چشمهای پسرم نگریستم .
- ولی مامان! من که میدانم چشم هایم برای توست .
زیر نویس : سمت راست ناهید در سه ماهگی در آغوش مامان نازی
سمت چپ آراد در سه ماهگی