پنج ماهگی
تا حالا صبحتون رو با یه شیر برنج سرد و شیرین شروع کردین البته بعد از یه حموم داغ ؟!امتحان کنید صبحتون رو رنگی میکنه با کیفیت فول HD حتی اگر شب قبلش اصلا نخوابیده باشین.
پسرک در آستانه ماه ششم شروع کرده به خزیدن ، به شیوه ای بسیار مضحک. اولش غلت میزنه بعد در حالیکه گونه و دستهاش روی زمین هستند باسنش رو از ازمین بلند میکنه و خودش رو هول میده روی زمین به راحتی یه محوطه سه در سه رو به چرخش ها و غلت زدن های پشت سر همش اختصاص میده .امروز تمام تلاشش رو میکرد که انگشت شصت پاش رو بکنه توی دهنش . نمیدانم با اشتهای سیری ناپذیرش برای به کام کشیدن هر آنچه دم دستش می رسد چه کنم .
وروجک چندان شیرین شده که تاب نمی آورمش . صبح های دوتاییمان پر است از بوسه های بی وقفه من و قهقهه های شیرینش که تمام خانه را میلرزاند از خوشی .
این روز ها پرم ، پرم از کار های نکرده آخر سال، پرم از کتاب های نخوانده ،پرم از درس های نانوشته ،پرم از عشق ،پرم از امید ، پرم از خانه ای با اسباب بازی های همه جا پر آکنده .
این روز ها پرم از بی نظمی ، پرم از تو ، پرم از آراد.
این روز ها خانه ام هنوز هم بوی بهشت میدهد .
در این روز های آخر سال به شکرانه نعمتی که در آغوشم خفته ، بهشت را برای همه تان آرزو میکنم . سالی که گذشت شیرین بود ، حلاوتش به باقی عمرمان مزه خواهد داد، خدایا تو را سپاس گزارم ، می دانی که برای آنچه دارم صبوری کشیده ام لیک هیچکدام جز به لطف بیکران تو ممکن نبود .سخاوتت را شکر که من از تو دانه ای انار خواستم و تو باغ انار نشانم دادی .
در این سه شنبه آخر سال مادر یک پسرک پنج ماهه ام . آرام جانم پنج ماهه شدنت بر من مبارک . خدایم پناهت.