آرادآراد، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
آوینآوین، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

مادرانه ای برای پسرم

روزهایی گاهی سخت اما به شیرینی عسل

1393/3/24 13:34
نویسنده : ناهيد
355 بازدید
اشتراک گذاری
  1. میپرسه از لیلا خانم راضی هستی ؟منظورش پرستار آراده ، سه روز در هفته می آد و به من کمک میکنه . میگم : آره نسبتا هرچند که آراد دوستش داره کلی از دیدنش خوشحال میشه براش ذوق میکنه و میپره تو بغلش ولی من هم احتیاج به زمان دارم تا بتونم اون رو به عنوان پرستار آراد بپذیرم . بهش اجازه بدم کارهای آراد رو انجام بده من در یک ماهه گذشته که لیلا میاد هنوز دلم نیومده پوشک آراد رو بهش بدم عوض کنه و از طرفی هنوز جرات نمیکنم اراد رو تنها پیشش بذارم میترسم آراد گریه کنه و اون به گریه های آراد بی توجهی کنه ! میگه خودش از این نظر مشکل نداره گریه بچه آزارش نمیده و با گریه بچه ناراحت نمیشه از این نظر راحت میتونه بچه رو پیش پرستار بذاره . به سهیل هم که میگم میگه تو زیاده روی میکنی این جوری آراد لوس میشه ! ولی من نمیتونم بذارم بچه ام گریه کنه وقتی فقط آغوش من رو میخواد .

 

  1. چشمش عفونت کرد شبش تب کرد و مثل همیشه سهیل نبود تا اومدم لباس بپوشم برم قطره استامینوفن بگیرم برق رفت . خدایااااا چطور بچه به بغل چهار طبقه پله رو تو تاریکی برم پایین . هر چی پاشویه میکردم فایده نداشت بچه ام تو آغوشم از تب بی تاب بود و من مادر از گرمای تنش دلم میسوخت .آخر این بهروز عزیز بود که مثل برادری مهربان با قطره از راه رسید .الان خوبه چشمش هم با قطره خوب شد . خدایا شکر

 

  1. دیروز بی تاب بود بود گذاشتمش تو کالسکه رفتیم بیرون قدم بزنیم اولش خیلی خوب بود بعد از نیم ساعت شروع کرد به بهانه گیری میخواست بیاد بغلم اینه که یه بیست دقیقه ای بغلم بود و با دست دیگرم کالسکه را میکشیدم .فکر کنید سوار و مرکبش هردو روی دوش من . رسیدیم خونه همچنان نغ میزد شام نخورد و نغ زد بازی کردیم و نغ زد بغلش میکردم و نغ میزد شیر میدادم و نغ میزد و از آغوشم بیرون میجست بردمش حمام گریه کرد و نغ زد. در آخر تحمل از کف دادم صدام رو کمی بلند کردم گفتم : آخه بچه چی میخوای ؟ فکر کرد دارم باهاش بازی میکنم خندید .تا حالا کسی با بچه ام بلند حرف نزده بود تنها صدای بلند مال وقتی بود که بازی میکردیم . مثل سگ پشیمونم کرد . پسرم مادرت رو ببخش اگر کم تحمل شدم . خدایا صبرم عطا کن به بزرگی نعمتی که در دامانم گذاشتی .

 

  1. هفته پیش رفتیم باغ عمو سیا پسرک با پدرش رفت استخر خیلی هم کیف کرد.

 

  1. خدایا بازهم چاکرتم . خدایا چاکرتم که در دادن هایت ، ندادن هایت و دیر دادن هایت  همه حکمت است . خدایا مهربانترینم شکر

 

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان مریم
24 خرداد 93 13:40
سلام خدا کوچولوتون رو حفظ کنه به ماهم سر بزنید
✿مامان آروشا✿
25 خرداد 93 11:17
مامان ناهید گلم. نگران نباش عزیزم. من هم آروشا رو پیش پرستار میزارم. سعی کن کم کم بهش اعتماد کنی و کارهایی که می خوای و می تونه انجام بده رو زیرنظر خودت بهش یاد بدی. اگر خیلی نگرانی میتونی توی خونتون دوربین بزاری. خیلی از دوستان من این کار رو میکنن و از محل کارشون خونشون رو هم کنترل میکنند. مریضی و ناراحتی از آراد گلم دور باشه. خداروشکر که گل پسرم خوب شده. درکت میکنم من هم بعضی وقتها واقعاً می مونم که دیگه چه کار باید بکنم. ولی توی این مواقع بعد از کلی کنجار رفتن و سعی کردن وقتی راهی به جایی نمیبرم. اگه کسی کنارم باشه حتما از اون کمک میگیرم. بعضی مواقع هم من می مونم و یه بچه نق نقوو
ناهيد
پاسخ
اره بايد بهش اعتماد كنم زن خوبيه آراد هم دوستش داره أيده دوربين هم خوبه شايد همين روزها همين كارو
عاطفه مامان ستیا
27 خرداد 93 20:22
عزیزمممممم چه عکس نازی واقعا با این میشه نی نی رو گذاشت تو آب؟یه چند وقتی بود تو فکر خریدش بودمخدارو شکر که چشم آرادجونم خوب شد ایشالا همیشه سالم باشیددر مورد پرستار به نظرم نگرانیت به جاست ولی ایشالا که مشکلی پیش نمیاد
ناهيد
پاسخ
مرسي عاطفه جون آره ميشه البته بايد كاملا خودت نظارت داشته باشي تمام مدت سهيل تيوپ رو گرفته بود .