نوروز 1393
سال نو شد و كهنه سر شد.از سالي كه گذشت چه گويم كه مادر شدم و فهميدم چه سخت و شيرين است مادري. سال وقتي نو شد كه ارادم در إغوش پدرش بود و من دستي در دست سهيل و دستي به دامان خدا داشتم به طلب سلامتي اين دو عزيزترينم. فقط اسم بود كه بر زبانم جاري ميشد ميدانستم كافي است بناممشان كه خدايم نگهدارشان بأشد بيش از همه شهابمان يادم بود كه پروردگارم ياورش باشد. امسال دومين سال است كه پدرم نيست و ما روز نو ميكنيم سال پيش از خوشي ميوه دلم نبود پدر نفهميدم و امسال از شيريني پاره تنم. نوروز را ساوه بوديم در كنارپدر هميشه گرفتار ، سه روزي هم تهران بوديم و امروز چهاردهم فروردين ماه هم در حال بازگشتيم از أصفهان به تهران . أصفهان د...
نویسنده :
ناهيد
21:41